داستان من وکوتوله ی چاق

ساخت وبلاگ
پست امشب اختصاص داره به یه داستان 

 یه قصه 

قصه ی کوتوله ی چاق 

آره درسته قصه ی کوتوله ی چاق، 

یه دوستی دارم که حدود هفت ساله با همیم 

همه جا با هم بودیم

از سر کلاس درس گرفته تا پارک و مسافرت و ...

به تعبیری میشه گفت با هم زندگی کردیم

بارها قهر و آشتی کردیم و ...

تا اینکه این کوتوله ی چاق من ، یهویی شروع کرد به بهونه گرفتن ، ایراد گرفتن و...

البته هم بگم قبلنا همیشه اون کوتاه می اومد نه بخاطر اینکه کوتاه بود نه بخاطر اینکه نمی خاست رابطه مون آسیب ببینه

ولی باز با این حال با همه ایراد گرفتن هاش من مثه سابق خ دد ( این خ دد یه رازه بین من و خودش )

پ ن : 

این کوتوله ی چاق ، نه کوتوله هست نه چاق ولی به دو دلیل اینطوری صداش می کنم

اولا یه رمزه 

دوما بخاطر اینکه حرص اش رو در بیارم اینو میگم 

 

پریا...
ما را در سایت پریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mpariaaa بازدید : 199 تاريخ : دوشنبه 22 بهمن 1397 ساعت: 23:54